معمارى سازمان مفهوم و پديدهاى است كه ماموريت
مهم و دشوارى را بر عهده دارد. به انجام رساندن اين ماموريت
خطير، با توجه به نوپائى و سابقه كوتاه اين پديده، و به تبع
آن تجربه اندك معماران، و از سوي ديگر پيچيدگى ابعاد كار،
مستلزم وجود ابزارهائى مناسب است. چارچوبهاى معمارى از يك سو
و متدولوژىهاى معمارى از سوى ديگر، دو ابزار بسيار كليدى در
اين زمينه محسوب مىشوند. اما آيا چارچوبها و متدولوژىهاى
موجود، به حد كافى و به شكلى مناسب، سازوكارهائى را براى
معمارى در انجام ماموريت خود فراهم مىآورند؟
آيا هر طرح ارائه شده توسط برخى نمودارها و
ماتريسها و جداول، يک معمارى است؟ آيا تكميل جداول و مدلهاي
تعيين شده در چارچوبهاي رايج، ما را الزاما به يك معمارى
مىرساند؟ آيا معمارى يعنى طراحي يکپارچه کل سيستم؟ آيا
معمارى يعنى طراحى در سطح بالا، کلان و راهبردى؟ آيا هر طرح
بنا شده بر ماموريت و راهبردهاى سازمان، معمارى است؟ اينها
سئوالاتى است كه پيش روى ما قرار دارند.
به نظر
مىرسد نقاط خلاء و چالشهائى، درون و پيشروى چارچوبها و
متدولوژىهاى موجود، و نيز نگاه آنها به پديده معمارى، وجود
داشته باشد. اين نقاط خلاء و چالشها ما را بر آن مىدارند كه
تلاشى را براى رفع آنها انجام دهيم. اين تلاش به شكل ارائه يك
چارچوب و متدولوژى، تجسم پيدا مىكند: "چم؛ چارچوب و
متدولوژى معمارى سازمانى".