ما
چگونه به اين محصولات دست پيدا ميكنيم و اين چهار محصول
اساسى چگونه ايجاد ميشوند؟ آيا اين محصولات طى يك يا چند
گام كاملاً مشخص بدست مى آيند؟ و يا اينكه نه، در يك سير
تكاملى شكل ميگيرند؟ اين موضوعى است كه چم آن را مشخص
مينمايد.
چم تبيين ميكند كه
معمارى يك نظام كلان به شكل دفعى و يكباره قابل طراحى و ايجاد نيست، بلكه
در يك تكامل تدريجى بايد شكل بگيرد. در شكل فوق،
اگر حوزه سبز رنگ را حوزه نظام واقعى و محيط واقعى سيستم، و حوزه كرم رنگ
را حوزه فراروندى يا فعاليتهايى كه بايد انجام شوند تا به محصولات مربوطه
دست پيدا كنيم، و حوزه آبى رنگ را حوزه خروجيها و مستندات و توصيف معمارى در نظر بگيريم، فعاليتهايى كه ما بايد براى رسيدن از سيستم و سازمان
موجود، به سيستم و سازمان مطلوب انجام دهيم، عبارتند از:
شناخت معمارى سيستم موجود: كه ما را به مستندات شناخت و معمارى سيستم موجود
ميرساند.
تبيين زمينه
معمارى : كه ما را به مستندات زمينه معمارى مىرساند.
طراحى معمارى كلان مطلوب : كه ما را به معمارى كلان نهايى سيستم مطلوب
مىرساند.
طراحى معمارى تفصيلى مطلوب : كه ما را به معمارى تفصيلى نهايى سيستم مطلوب
مىرساند.
تجزيه و تحليل
شكاف : كه در برنامه توسعه و انتقال نهائى سيستم اتفاق مى افتد.
توسعه، پياده
سازى و انتقال سيستم – كه مستندات طراحى و توسعه سيستم را حاصل
مى كند.
توسعه و پياده
سازى و انتقال سيستم : كه مستندات طراحى و سيستم را حاصل
ميكند.
فعاليت ديگرى نيز در اين
ميان وجود دارد و آن تبيين بستره نظرى و دستگاه نظرى است كه ما را به
دستگاه نظرى نظام كلان مطلوب مى رساند.
حال اين سئوال مطرح است
كه آيا اين فعاليتها بصورت ترتيبى و پشت سر هم انجام ميشوند و آيا محصول
هر مرحله براى مرحله بعد مورد استفاده قرار ميگيرد؟ بايد دقت داشت كه هر
كدام از اين محصولات براى محصول بعدى مورد نياز است. به عنوان مثال، براى آنكه به زمينه معمارى دست پيدا كنيم، به شناخت سيستم موجود نياز داريم و
براى آنكه به معمارى كلان نهايى سيستم موجود دست پيدا كنيم، به زمينه
معمارى نياز داريم. بنابراين اگر يك سير منطقى ساده را در نظر بگيريم، بايد
اين فعاليتها پشت سر هم انجام شوند، و با اتمام يك فعاليت، فعاليت بعدى شروع شود. اما مى دانيم كه در يك سيستم واقعى اين حالت امكانپذير نيست! و
در اثر دنبال نمودن اين سير، زمان بسيار طولانى ميشود و محصول مورد نظر
ممكن است زمانى آماده شود كه محيط سيستم ديگر عوض شده و محيط سيستم طراحى شده نياز به بازنگرى داشته باشد.
لذا از روش ديگرى استفاده
ميكنيم و آن اين است كه به تدريج كه هر كدام از فعاليتها انجام ميگيرند،
محصولاتشان ارائه ميشوند و فعاليت هاى ديگر دنبال ميشوند . طبق اين روش،
شناخت سيستم موجود انجام ميشود و بر اساس اين شناخت، كه حتى ميتواند
شناخت كاملى هم نباشد، زمينه معمارى تبيين ميشود، پس از آن، يك طرح اوليه
از طراحى معمارى كلان مطلوب مبتنى بر شناخت سيستم موجود و زمينه معمارى شكل
ميگيرد. بر اساس اين طرح اوليه، چارچوب نظرى شكل ميگيرد، و بر اساس اين
چارچوب نظرى ، معمارى كلان و معمارى تفصيلى تبيين ميشوند. سپس تا حدى توسعه
و پيادهسازى و انتقال سيستم انجام شده و سيستمهاى كاربردى و مستندات
نهايى سيستم تا حدودى آماده ميشوند.
اين يك سير است. اما سيرى كه هنوز كامل نشده است و هنوز به طراحى كلان نهايى
، طراحى تفصيلى نهايى
،
چارچوب نظرى نهايى و سيستمهاى كاربردى نهايى نرسيده ايم! لذا اين سير
دوباره اتفاق ميافتد و زمينه معمارى
، طراحى معمارى
كلان، و چارچوب نظرى ، هر كدام شكل كاملترى
به خود ميگيرند. اين سير ادامه مى يابد تا اينكه در مرحله بعد، به معمارى كلان، طراحى تفصيلى كلان، چارچوب نظرى نهايى و الى آخر دست يابيم. يعنى اينكه در يك تكامل تدريجى
، گام به گام، محصولات طراحى را توليد ميكنيم،
سيستم به تدريج متحول ميشود و رفتهرفته شكل ميگيرد تا سيستم نهايى حاصل
شود.